*چهـــارشنبـــه ســــوری مبـــارکبـــاد *
دل شــاد و به دور از پریشــانی مبارکباد
چهارشنبه سوری ترقه نبود در آن دوران
با چند تکه چوب بود آتش افروزی بر پا
به شـادی، گذر می کـردیم ز روی شعـله ها
به خواندن حرف و حدیث و اشعار زیبا
زردی مــن از تــو ، ســرخــی تــو از مــن
آیــا به یــاد هسـت ایـن خــاطــره هـــا
به پاسی از شب، گذر میشد دور همی ها
حال با ترق و تروق یا صدایی از انفجار
چرا مدیون شوید با صدای مهیب انفجار
آســایش ، سلب شـــده بـرای همــه، انگار
*چهـــارشـنبــه ســـوری مبـــارکـبــــاد*
دل شـاد و به دور از پریشـانـی مبـارکبـاد